عرفان

گنجینه نکات قرآنی و عرفانی

عرفان

گنجینه نکات قرآنی و عرفانی

مشخصات بلاگ
عرفان

بسم الله الرحمن الرحیم
** گنجینه ای از نکات قرآنی و عرفانی
( سلوک بندگی )

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

واقعه بعد از نافله شب(مکاشفه علامه حسن زاده املی)



بعد از نافله شب...ذکر سکوت


در سحر شب یکشنبه ۱۲ ج ۱ ه‍ ق .:: ۵/۵/۱۳۴۸ ه‍ ش ، بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح ، در اربعینی که ذکر جلاله ((الله )) را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم ، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن به طوری به صدا در آمد و می لرزید آنچنان صدایی که مثلا تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار می رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثال بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت دیدم در میان خانه ای هستم که تیرهای آن همه چوبی و نجاری شده است ، ولی من در این خانه مانند پرنده ای که در خانه ای دربسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می کند و راه خروج نمی یابد، تخمینا در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و این سو و آن سو می شتافتم ، دیدم در این خانه زندانیم ، نمی توانم به در بروم ، سخنی از گوینده ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت این محبوس بودنت بر اثر حرفهای زاید و بی خود تو است ، چرا حرفها را نمی پایی ؟
من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم برای نجاتم قسم داده ام و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچه ای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد از آنجا در رفتم ، و پس از به در آمدن چندی به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم .
و هنگامی که از آن حبس رهایی یافتم ، یعنی از خانه به در آمدم ، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم که در میان باغی بنا شده است ، و آن باغ را نهایت نبود و آن را درختهای گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظره ای ندیدم .
و می بینم که به اندازه ارتفاع درختها در هوا سیر می کنم به گونه ای که رویم یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین ، و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز دارم ، و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم می دادم که کشف حقائقی برایم دست دهد، در همین حال به خودم آمدم .
آن محبوس بودن چند دقیقه بسیار در من اثر بد گذاشت به گونه ای که بدنم خسته و کوفته شده است و سرم و شانه هایم همه سخت درد گرفت ، و قلبم به شدت می زد. ای عزیزم این نکته ۳۲۰، از کتابم هزار و یک نکته را جدا حلقه گوش ‍ خود قرار ده ، و آن این که : ((یکی از اهل ولاء که با هم موالات داشتیم در مراقبتی به لقاء من رآنی فی المنام فقد رآنی فان لاشیطان لایتمثل بی تشرف حاصل کرده است ، از آن جناب صلی الله علیه و آله و سلم ذکر خواست ، حضرت فرمود: من به شما ذکر سکوت می دهم .
داستانهای عارفانه (در آثار استاد علامه آیه الله حسن زاده آملی )جلد ۱//عباس عزیزی


  • یا حق

مکاشفه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی